فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره
امیر رضاامیر رضا، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره

فاطمه عشق خاله

تبریز

1395/7/22 21:30
نویسنده : خاله فاطمه
297 بازدید
اشتراک گذاری

اولین جایی که ما رفتیم تبریز بود من اومدم توی ماشین شما صبح زود راه افتادیم و حدود ساعت 12 ظهر بود که رسیدیم بعد ا ز ظهر اون روز به پارک ایل گلی رفتیم که فاطمه خانم کلی لج بازی کرد و اصلا عکس ننداخت فرادای اون روز برای اینکه فاطمه خانم حوصله اش سر نره رفت که با ترنم تبسم با زی کنه ولی چون خجالت میکشید منم مجبور بودم پا به پاش برم ولی یه خورده که اشنا شد تبسم که 5 سالش بود اومد بالا خونه ی عمه زری تا با هم دیگه بازی کنید مامان و بابا و باباجی هم رفته بو دند بازار شما چندین ساعت با هم بازی کردید تا اینکه به زور هم اخر تبسم رو فرستادیم پایین تا تو بخوابی فرداش رفتیم خونه ی عمو کریم شما اونجا همبازی نداشتی  ولی من شده بودم همبازیت تک و توک هم بقیه باهات بازی میکردن فرداش رفتیم ارو میه اونجا همبازی عطا  شده بودی ولی اون ترکی حرف میزد و تو فارسی اما چون جفتتون بچه بودید با هم دیگه کنار میو مدید که اخرم سرتون خورد به هم دیگه و دماغ عطا خون اومد فرداش اومدیم کندوان و کو هارو دیدیم که شکل خونه کرده بودنش وقتی اومدیم خونه ی عمه زری مهیار اونجا بود به زور فرستا دیمت حموم وقتی مهیار بیدار شد تو کلی باهاش بازی کردی مهیار دو ماهش بیشتر نبود شبش رفتیم خونه ی عمو یقلی یا بقول تو عمو نقلی و فرداش هم رفتیم خلخال بقیه ی خاطرات رو تو پست های بعدی میذارم

اینجا پارک ایل گلی استاینجا هم کندوان هست عکس های دیگه ای پیدا نکردم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)