فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 11 سال و 29 روز سن داره
امیر رضاامیر رضا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

فاطمه عشق خاله

بدون عنوان

ما امسال اومدیم بندر عباس نسبت به سال های دیگه بیشتر گشتیم خیلی هم خوش گذشت وسط عید هم خاله اکرم و خاله کوکب و بچه هاشون اومدن بندر عباس دور همی خوبی داشتیم اصلا دوست نداشتم برگردیم تهران ولی چند وقت بعد شما به خاطر کربلای مامان اختر اینا اومدید تهران و کلی وقت موندید این عکس هم روز اخری که بندر عباس بودیم ازت گرفتم ریز ریز خاطرات عید رو تو پست های بعدی میذارم ...
29 مهر 1395

اتلیه

خوشگلم روز تولد یک سالگیت مامان بابا بردنت اتلیه این شد اولین اتلیه ی زندگیت این برگزیده ترین عکس هات است تو بیشتر عکس ها خرابکاری شده ...
29 مهر 1395

مسابقه ی عکس

این مسابقه موقعی شروع شد که فاطمه هوس کرد روسری سرش کنه و با چادر وقتی دیدیم خوشگل شده مامانش برگشت گفت عکس بندازید بهترین عکس جایزه داره ما هم ریختیم سر فاطمه مثل ادمهای مشهور یک عالمه ازش عکس انداختیم  عکس دومی برنده شد که من ازت انداختم عکس بالایی شم فرداش ازت انداختم  خوشگل من ...
29 مهر 1395

اولین عکس سه در چهار

موقعی که سه ساله شدی مامان بابا بردنت تابرای دفترچه ی بیمه ات عکس بندازی  وقتی از بابات پرسیدیم دیدیم عین خانومها رفتی نشستی روی صندلی و به حرف های اقای عکاس گوش دادی قربونت برمم انقدر حرف گوش کنی عشقم ...
29 مهر 1395

تبریز

اولین جایی که ما رفتیم تبریز بود من اومدم توی ماشین شما صبح زود راه افتادیم و حدود ساعت 12 ظهر بود که رسیدیم بعد ا ز ظهر اون روز به پارک ایل گلی رفتیم که فاطمه خانم کلی لج بازی کرد و اصلا عکس ننداخت فرادای اون روز برای اینکه فاطمه خانم حوصله اش سر نره رفت که با ترنم تبسم با زی کنه ولی چون خجالت میکشید منم مجبور بودم پا به پاش برم ولی یه خورده که اشنا شد تبسم که 5 سالش بود اومد بالا خونه ی عمه زری تا با هم دیگه بازی کنید مامان و بابا و باباجی هم رفته بو دند بازار شما چندین ساعت با هم بازی کردید تا اینکه به زور هم اخر تبسم رو فرستادیم پایین تا تو بخوابی فرداش رفتیم خونه ی عمو کریم شما اونجا همبازی نداشتی  ولی من شده بودم همبازیت تک و توک ...
22 مهر 1395

مسا فرت

ما امسال به تبریز و خلخال و ماسال و ......رفتیم . در تبریز خونه ی عمه زری و عمو کریم و عمو یقلی یا به قول فاطمه عمو نقلی رفتیم در خلخال به اب گرم و خونه ی دوست بابایی رفتیم در ماسال به یه مسا فر خونه رفتیم چون خاطره زیاده تیکه تیکه براتون تو پست های بعدی میزارم
22 مهر 1395

بیبی پارک

چون اینکه فاطمه خانم اینا توی بندر عباس زندگی میکنند و بندر عباس خیلی گرم یه پارک کوچیک سر بسته به نام بیبی پارک درست کردنو فاطمه خانم الان در بیبی پارک مشغول بازی هستند و احتمالا طبق معمول نذاشتن ازش عکس بندازن ...
22 مهر 1395

بدون عنوان

از زمین تا آسمان آه است می دانی چرا؟ یک قیامت گریه در راه است می دانی چرا؟ بر سر هر نیزه خورشیدی ست یک ماه تمام بر سر هر نیزه یک ماه است می دانی چرا؟ اشهد ان لا…شهادت اشهد ان لا …شهید محشر الله الله است می دانی چرا؟ یک بغل باران الله الصمد آورده ام نوبهار قل هوالله است می دانی چرا؟ راه عقل ازآن طرف راه جنون از این طرف راه اگر راه است این راه است می دانی چرا؟ از رگ گردن بیا بگذر که او نزدیک توست فرصت دیدار کوتاه است می دانی چرا؟ از کجا معلوم شاید ناگهانت برگزید انتخاب عشق ناگاه است می دانی چرا؟ از محرم دم به دم هر چند ماتم می چکد باز اما بهترین ماه ...
17 مهر 1395